فیلم مشکوک بی بی سی از داریوش مهرجویی و همسرش: روسری تو در بیار! /ویدئو مستند الماس در گام لامینور داستانش چیست؟
مستند الماس در گام لامینور
فوری: قاتل داریوش مهرجویی دستگیر شد
به گزارش نبض بازار، حسن صلح جو مجری بی بی سی در حال ساخت مستند عجیبی از داریوش مهرجویی بوده به بهانه سالروز تولدش بوده است.
بی بی سی مدعی است در حال ساخت مستندی درباره داریوش مهرجویی کارگردان سینمای ایران بوده است.
در مستند الماس در گام لامینور، حسن صلح جو، مجری برنامه آپارات بی بی سی فارسی قصد دارد داریوش مهرجویی و همسرش را با پروژه کشف حجاب و روسریتو در بیار گره بزند.
می بینیم که در این مستند کارگردان سینمای ایران از همسرش می خواهد روسری خود را دربیاورد و صحبت هایی درمذمت روسری می کند.
این تحرکات خارج نشینان درباره داریوش مهرجویی پروژه قتل فجیع او را مشکوک تر می کند.
تا زمان پیدا شدن و معرفی قاتل نمی توان هیچ قضاوتی درباره انگیزه این جنایت داشت.
اما آیا عده ای به دنبال بهره برداری با اهداف خاص از قتل داریوش مهرجویی و همسرش، وحیده محمدی فر بوده اند؟
بخشهایی از فیلم مستند الماس در گام لامینور که بی بی سی فارسی در برنامه ۶۰ دقیقه خود بعد از قتل وی منتشر کرد و در آن وحیده محمدی فر مقابل دوربین روسری از سر در میآورد.
پخش و امکان دانلود فیلم مستند الماس در گام لامینور درباره زندگی داریوش مهرجویی
داریوش مهرجویی کارگردان بزرگ و مطرح سینمای ایران موضوع یک مستند عجیب و غریب و جهت دار به نام الماس در گام لامینور قرار گرفته بود که گویا در این مستند از او خواسته می شود درباره موضوعات حاضیه برانگیز از جمله حجاب زنان موضع گیری جنجالی کند.
این مستند ساخته حسن صلح جو فیلمساز و مستندساز بی بی سی است و بخش های قابل توجهی از آن هم پس از قتل فجیع مهرجویی و همسرش در برخی رسانه ها منتشر شده تا حتی بعد از مرگ هم برای مهرجویی حاشیه ساز شود.
گویا قرار بوده که این مستند در سالروز تولد ۸۵ سالگی داریوش مهرجویی یعنی در تاریخ ۱۷ آذرماه امسال پخش هم بشود.
هنوز معلوم نیست که آیا خود مهرجویی اجازه ساخت یا پخش چنین ویدیویی را داده بود یا خیر.
گویا او در این مستند از وضعیت ناگوار روحی و روانی اش هم صحبت میکند. با این حال مشخص است که چنین فیلمی احتمالا با برنامه ریزی قبلی و با هدف هدایت یک فیلمساز سالخورده به سمت اظهار نظرهای هارش و تند و تیز ساخته شدهاست. زیرا مهرجویی عموما از اظهارات خیلی صریح و هارش اجتناب میکرد .
حالا بی بی سی بخش هایی گزیده و تقطیع شده از این مستند را ممتشر کرده تا هدف های خود را دنبال کند.
دو فرضیه خیلی عجیب درباره هولناکترین قتل داریوش مهرجویی
بهانه این مطلب اظهارنظر صریح مسیح مهاجری(مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی) است او امروز در این روزنامه نوشته:«اینکه قاتل یا قاتلان و یا آمران و برنامهریزان به سراغ یک چهره معروف هنری رفته و او و همسرش را به این شکل فجیع به قتل رساندهاند، نمیتواند انتخاب شده و در چارچوب یک توطئه نباشد. این واقعیت میتواند مانع ساده انگاری موضوع شود و مسئولین را به کشف عقبه نامرئی این واقعه رهنمون شود.
اگر بررسیها به واقعیت تلخی از قبیل ارتکاب این جرم توسط باندهای توطئهگر داخلی منتهی شد، مبادا ملاحظهای صورت بگیرد و با توسل به توجیهات غیرشرعی و غیرقانونی از اعلام اسامی و برخورد با افراد آن باندها خودداری شود. در نظام اسلامی آحاد مردم با هر دین و مذهب و مرام و سلیقه و گرایشی دارای کرامت انسانی هستند و قانون باید از آنها حمایت کند. مسئولان نظام فقط با اِعمال چنین روشی است که میتوانند از این نظام پاسداری کنند»
نکته ویژه متن مسیح مهاجری تکیه بر کلیدواژه باندهای توطئهگر است. گفتنی است مهمترین مرجع برای تفسیر چنین وقایعی مواضع رسمی نیروی انتظامی و قوه قضائیه که تاکنون وجود چنین فرضیههایی را قویا رد کردهاند.
دیروز هم امیر تنها یکی از فعالان توئیتر،روز گذشته این توئیت را به بهانه قتل داریوش مهرجویی منتشر کرد که واکنشهایی در پی داشت.
این جملات مربوط به پادکست رادیو چهرازی است که سال ۹۲ منتشر شد
، یک پادکست شاعرانه که بعدتر خوانش سیاسی پیدا کرد و برخی برای تک تک کاراکترهای این پادکست و خصوصا اپیزود پاییز آن بدیلهای سیاسی پیدا کردند.
مثلا برخی مدعی شدند کاراکتر سیبیل بنا گوش در رفته در این پادکست، اشاره دارد به داریوش فروهر، وزیر کار دولت موقت بازرگان و بعدها مخالف سیستم حاکم که در آذر ۷۷ همراه با همسرش پروانه اسکندری به قتل رسیدند، قتلی از سلسله قتلهای موسوم به زنجیرهای که در بازه زمانی سال ۶۹ تا ۷۷ انجام شد و در دولت خاتمی رسانهای شد.
در اپیزود پاییز پادکست چهرازی البته اشارات زیادی به این ماجرا هست، یعنی اگر با این خوانش کار را گوش کنید، میتوانید مستنداتی کنار هم بچینید و این گونه نتیجه بگیرید که این پادکستی درباره قتلهای زنجیرهای است. مثلا تاکید به آذر، ماه آخر پاییز! یعنی زمان قتل فروهر. به هر حال حالا با اتفاقاتی که در جامعه افتاده است، برخی به غلط فکر میکنند برخی وقایع در حال شبیه سازی است.
مستند الماس در گام لامینور
دیشب هم مستندی در شبکه بیبیسی پخش شد به نام الماس در گام لامینور که بیپردهترین مواضع تمام سالهای عمر مهرجویی را نشان میداد، حداقل دو بخش از این مستند به شدت وایرال شده است، یکی آن بخش گفتگوی عاشقانه مهرجویی و محمدیفر و ماجرای روسری و پارک و… دیگری آن جا که مهرجویی کنار رودی ایستاده و کلاهش را به داخل آب پرت میکند، کنار هم گذاشتن این فکتها، برخی را قانع کرده که این یک قتل نشانهدار است و به قول پژمان موسوی پیوست فرهنگی و سیاسی و اجتماعی دارد. به هر حال ابعاد ماجرا وسیع بوده که روزنامه ایران متعلق به دولت، این گونه واکنش نشان داده:
«چهرههای امنیتی و سیاسی جریان اصلاحطلب با صدور پیامهای بیسابقهای با تأکید روی کلیدواژههایی مانند «نگرانی مردم» و «لزوم شفاف سازی» تلاش کردند دامنه ابهام این حادثه را توسعه دهند و نکته دوم و مهمتر اینکه افرادی مانند عمادالدین باقی و مهدی یزدانی خرم از طریق موازی نمایی قتل داریوش مهرجویی با قتلهای زنجیرهای در دهه ۷۰، همسو با گروهک منافقین و طیفهای رادیکال ضدانقلاب، انگاره سیاسی بودن قتل را بدون ذکر هیچ مدرکی و صرفاً براساس ذوقیات و تشابه اسمی و زمانی (فصل پاییز) بازنمایی کردند!».
مستند الماس در گام لامینور
اما این فقط روزنامه دولت نبود که روی کلیدواژه قتلهای زنجیرهای حساسیت داشت، حتی روزنامه کیهان هم در شماره امروزش به شکلی معکوس نسبت به این ماجرا واکنش نشان داده است: « یکی از کشته شدگان قتلهای زنجیرهای سال ۱۳۷۷ نیز شخصی بنام مجید شریف بود. او بورسیه اعزامی دانشگاه شریف به فرانسه بود. مجید شریف مواضع ضد صهیونیستی داشت. مجید شریف مترجم دو کتاب او در جریان قتلهای زنجیرهای به قتل میرسد. آیا مسئولان محترم امنیتی و اطلاعاتی کشور، میان قتل مرحوم مهرجویی که رسانههای صهیونیستی را با قاطعیت رانده بود و مورد مشابه آن یعنی قتل مرحوم مجید شریف تشابهی نمیبینند؟!».
در واقع روزنامه کیهان هم حدس قتلهای زنجیرهای را زده اما از زاویهای دیگر و مرتکبین این قتل را اصلا صهیونیستها میداند، گفتنی است مهمترین مرجع برای تفسیر چنین وقایعی مواضع رسمی نیروی انتظامی و قوه قضائیه که تاکنون وجود چنین فرضیههایی را قویا رد کردهاند.
داریوش مهرجویی؛ ۸ دهه زندگی، ۶ دهه فیلمسازی/ «سینما» عشق او بود
زهرا منصوری؛ کمتر از ۷۲ ساعت از اتفاق تلخ درگذشت داریوش مهرجویی و همسرش میگذرد و هنوز سینمای ایران از ابعاد این فاجعه، در بهت است، هنوز پیامهای تسلیتی برای او صادر میشود و هنوز این سوال مطرح است که انگیزه قاتل یا قاتلانشان چه چیزی بوده است. در این میان تحلیلها فراوان است، این تحلیلها از صحبتهای عامه مردم فراتر رفته و حتی پا به روزنامهها و رسانههای رسمی هم گذاشته است، فقط کافی است سری به صفحه نخست روزنامههای صبح دیروز بزنید تا با گوشهای از این تحلیلها مواجه شوید.
این اتفاق به قدری تلخ بود که رئیس سازمان سینمایی در پیام رسمی خود، بر لزوم روشن شدن ابعاد این جنایت تأکید کرد و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هم برای پیگیری ماجرای قتل داریوش مهرجویی و همسرش جلسه فوقالعاده برگزار کرد.
با این همه اما آنچه باید بپذیریم، از دست دادن یکی از کارگردانان کهنهکار و تأثیرگذار سینمای ایران است. کارگردانی مولف که با آنکه فیلمهای متاخرش حتی سختترین هوادارانش را هم راضی نمیکرد اما نمیتوان کتمان کرد که از چهرههای شاخص جریان موج نو در سینمای پیش از انقلاب بود و در سالهای پس از انقلاب هم همچنان در عرصه فیلمسازی فعال بود و آثار تاثیرگذاری خلق کرد.
در این گزارش، مروری کوتاه بر کارنامه این هنرمند فقید داشتهایم. – مستند الماس در گام لامینور
داریوش مهرجویی که در جوانی برای تحصیل در رشته فلسفه به کالیفرنیا رفته بود، در اواسط دهه ۴۰ به ایران بازگشت و در اولین تجربه فیلم «الماس ۳۳» را کارگردانی کرد. فیلمی بسیار پرهزینه که در گیشه شکست خورد و نتوانست توجه ویژهای را هم از سوی علاقهمندان سینما به سمت خود جلب کند.
او ۲ سال بعد، با همکاری غلامحسین ساعدی، فیلمنامه «گاو» را در قالب اقتباسی از مجموعه داستان «عزاداران بیل» نوشت و اینگونه یکی از مهمترین فیلمهای کارنامه خود را در حالی که هنوز از مرز ۳۰ سالگی عبور نکرده بود، کارگردانی کرد.

فیلم «گاو» با بازی درخشان عزتالله انتظامی، از آثار شاخص موج نوی سینمای ایران بود که در تقابل با سینمای مبتذل پیش از انقلاب شکل گرفته بود. پخش تلویزیونی فیلم «گاو» در اولین ماههای پس از انقلاب و مهر تأیید امام خمینی (ره) بر آن، بهعنوان سینمایی که میتواند در جمهوری اسلامی ایران استمرار پیدا کند، به این فیلم جایگاهی تاریخی هم داد.
مهرجویی یک سال بعد از «گاو» براساس فیلمنامهای از علی نصیریان، فیلم «آقای هالو» را کارگردانی کرد که نصیریان خود ایفاگر نقش اصلی آن هم بود.
در نخستین سال از دهه ۵۰ مهرجویی در همکاری دیگری با علی نصیریان به عنوان بازیگر نقش اصلی، فیلم اقتباسی «پستچی» را کارگردانی کرد اما اتفاق ویژه در کارنامه فیلمسازی این کارگردان در دهه ۵۰، در سال ۵۳ رقم خورد.
فیلم سینمایی «دایره مینا» حاصل اقتباس دیگری از قصههای غلامحسن ساعدی در کارنامه مهرجویی بود. فیلمی با سوژه تلخ و مرتبط با معضلات اجتماعی که براساس برخی روایتها، بازتابهای رویکرد انتقادی آن بود که منجر به تسریع در تأسیس سازمان انتقال خون ایران شد.

«دایره مینا» دومین فیلم توقیفی کارنامه مهرجویی بعد از «گاو» محسوب میشود به نحوی که صدور پروانه نمایش برای آن سه سال طول کشید و مدیریت وقت سینمای ایران تمایلی به اکران عمومی آن نداشت. فیلم بعدها در جشنوارههای خارجی هم خوش درخشید و در سال ۵۷ توانست به اکران عمومی برسد.
«مدرسهای که میرفتیم» عنوان آخرین فیلم داریوش مهرجویی در دهه ۵۰ و اولین فیلم رسمیاش در سالهای پس از پیروزی انقلاب است. فیلمی که مانند آثار قبلی مهرجویی همچنان علی نصیریان و عزتالله انتظامی در آن ایفای نقش میکردند و داستانش مرتبط با حال و هوای انقلابی آن سالهای ایران بود.
در سالهای پایانی دهه ۵۰ و ابتدای دهه ۶۰ داریوش مهرجویی برای مقطعی کوتاه به فرانسه مهاجرت میکند اما بازگشت او به میدان کارگردانی سینما در میانه دهه ۶۰ منجر به اتفاقاتی ویژه در کارنامه این فیلمساز میشود.
«اجارهنشینها» بهعنوان یکی از موفقترین فیلمهای کمدی سینمای بعد از انقلاب، در سال ۶۵ و براساس طرحی که داریوش مهرجویی در پاریس نوشته بود، به تولید رسید که در آن شاهد درخشش بازیگرانی همچون عزتالله انتظامی، اکبر عبدی، حمیده خیرآبادی و فردوس کاویانی بودیم. فیلم هر چند مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت اما منتقدانی هم داشت که شاخصترین آنها محسن مخملباف بود.

مخملباف در نامهای معروف به مدیریت وقت بنیاد سینمایی فارابی در واکنش به فیلم «اجارهنشینها» نوشت: «دو ساعت پیش که فیلم را دیدم حاضر بودم به خودم نارنجک ببندم و مهرجویی را بغل کنم و با هم به آن دنیا برویم.»
مهرجویی در گام بعدی خود فیلم «شیرک» را با فیلمنامه مشترکی با کامبوزیا پرتوی و به تهیه کنندگی مسعود کیمیایی ساخت که از معدود فیلمهای نوجوانانه کارنامه این فیلمساز هم محسوب میشود.
سال ۶۸ اما سالی است که «هامون» در سینمای ایران متولد میشود. فیلمی مهم در تاریخ سینمای ایران که داریوش مهرجویی با نقشآفرینی درخشان و ماندگار خسرو شکیبایی آن را کارگردانی کرد و همچنان از نگاه برخی منتقدان، شاخصترین فیلم کارنامه این فیلمساز محسوب میشود. همان فیلمی که هنوز هم که هنوز است بریدههایش در شرایط مختلف در فضای مجازی دست به دست میشود.
فیلم مستند الماس در گام لامینور از داریوش مهرجویی و همسرش
«بانو»، «سارا» و «پری» عناوین فیلمهایی است که داریوش مهرجویی در سالهای ابتدایی دهه ۷۰ کارگردانی کرد و همانطور که از عناوین آنها مشخص است، وجه بارز آنها تمرکز بر دنیای قهرمانان زن بود.
در ادامه همین مسیر هم فیلم «لیلا» در سال ۷۵ ساخته شد که جایگاه لیلا حاتمی را بعد از ۲ تجربه همکاری با پدرش زندهیاد علی حاتمی، بهعنوان یکی از بازیگران تأثیرگذار، در سینمای ایران تثبیت کرد.

«درخت گلابی» را هم داریوش مهرجویی با اقتباس از داستانی به قلم گلی ترقی در سال ۷۶ کارگردانی کرد. فیلمی که با روایت سرگشتگیهای یک نویسنده، همچنان بخشی از دغدغههای فلسفی مهرجویی در سینما را نشان میداد.
«دختر دایی گمشده» و «میکس» را هم مهرجویی در سالهای پایانی دهه هفتاد کارگردانی کرد.
دهه هشتاد را مهرجویی با کارگردانی فیلم تلخ و تکاندهنده «بمانی» آغاز کرد. فیلمی اپیزودیک با روایتهایی از دخترانی که قربانی تنگنظری بزرگترهای خود میشوند.
۲ سال بعد اما فیلمی با حال و هوای کاملاً متفاوت با امضای مهرجویی به سرانجام رسید؛ «مهمان مامان» در سال ۸۲ و در قالب اقتباس از داستانی به قلم هوشنگ مرادی کرمانی کارگردانی شد. پروژهای که مهرجویی نسخهای سریالی از آن را هم در اختیار تلویزیون قرار داد و در اکران عمومی هم یکی از موفقترین آثار این فیلمساز در برقراری ارتباط با مخاطب عام بود.

سه سال بعد اما نوبت به جنجالیترین فیلم کارنامه این فیلمساز رسید. در سال ۸۵ فیلم «سنتوری» در جشنواره فیلم فجر رونمایی شد و علاوهبر سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد برای بهرام رادان، سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را هم به دست آورد. اما فیلم نتوانست به راحتی وارد چرخه اکران عمومی شود و حاشیهها باعث توقیف آن شد. بعدها نسخه قاچاق فیلم بهصورت گسترده در دسترس مخاطبان قرار گرفت.
بعد از حواشی فیلم «سنتوری» در نیمه دوم دهه هشتاد، مهرجویی ۲ فیلم «طهران، تهران» و «آسمان محبوب» را ساخت که هیچیک آثاری درخور توجه در کارنامه این فیلمساز به حساب نیامدند.
گویی بعد از حواشی فیلم «سنتوری» مسیر فیلمسازی داریوش مهرجویی به سمت و سویی رفت که دیگر نتوانست به دوران اوج خود بازگردد. او در دهه ۹۰ چهار فیلم «نارنجیپوش»، «چه خوبه که برگشتی»، «اشباح» و «لامینور» را کارگردانی کرد که هیچکدام حتی علاقهمندان پیگیر سینمای ایران این فیلمساز را هم راضی نکرد.

زندهیاد داریوش مهرجویی ۶ دهه از ۸ دهه عمر خود را به فیلمسازی و سینما اختصاص داد و هیچگاه از کسب تجربههای تازه در این عرصه، خسته نشد. او فیلمسازی بود که با تمام فراز و فرودها در کارنامهاش، خاطرات بسیاری را برای سینمادوستان ایرانی به یادگار گذاشته است. او به معنای واقعی یک عاشق سینما بود.
امتیاز شما به این مقاله؟