داستان حدیث کسا کودکانه و فیلم و متن و صوت (برای حاجت بخون)

داستان حدیث کسا کودکانه و فیلم و متن و صوت (برای حاجت بخون)

گزارش خبری بورگ سالن: داستان حدیث کسا کودکانه و فیلم و متن و صوت (برای حاجت بخون):

ابتدا خود حدیث اصلی را میخوانیم و در پایان داستان کودکانه انرا با صوت و فیلم میزارم براتون.

متن و ترجمه حدیث کساء + فیلم و صوت داستان حدیث کسا کودکانه

در این پست متن و ترجمه حدیث کساء به همراه فیلم و صوت قرائت این دعا با نوای حاج مرتضی طاهری تقدیم می گردد.

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

عَنْ فاطِمَهَ الزَّهْراَّءِ عَلَیهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ

از فاطمه زهرا سلام اللّه علیها دختر رسول خدا صلی اللّه علیه

 

وَآلِهِ قالَ سَمِعْتُ فاطِمَهَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَی اَبی رَسُولُ اللَّهِ فی

و آله، جابر گوید شنیدم از فاطمه زهرا که فرمود: وارد شد بر من پدرم رسول خدا در

 

بَعْضِ الاْیامِ فَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا فاطِمَهُ فَقُلْتُ عَلَیک السَّلامُ قالَ

بعضی از روزها و فرمود: سلام بر تو ای فاطمه در پاسخش گفتم: بر تو باد سلام فرمود:

 

اِنّی اَجِدُ فی بَدَنی ضُعْفاً فَقُلْتُ لَهُ اُعیذُک بِاللَّهِ یا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ

من در بدنم سستی و ضعفی درک می کنم، گفتم: پناه می دهم تو را به خدا ای پدرجان از سستی و ضعف

 

فَقَالَ یا فاطِمَهُ ایتینی بِالْکساَّءِ الْیمانی فَغَطّینی بِهِ فَاَتَیتُهُ بِالْکساَّءِ

فرمود: ای فاطمه بیاور برایم کساء یمانی را و مرا بدان بپوشان من کساء یمانی را برایش آوردم

 

الْیمانی فَغَطَّیتُهُ بِهِ وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیهِ وَاِذا وَجْهُهُ یتَلاَلَؤُ کاَنَّهُ الْبَدْرُ

و او را بدان پوشاندم و هم چنان بدو می نگریستم و در آن حال چهره اش می درخشید همانند ماه

 

فی لَیلَهِ تَمامِهِ وَکمالِهِ فَما کانَتْ اِلاّ ساعَهً وَاِذا بِوَلَدِی الْحَسَنِ قَدْ

شب چهارده پس ساعتی نگذشت که دیدم فرزندم حسن وارد شد و

 

اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا اُمّاهُ فَقُلْتُ وَعَلَیک السَّلامُ یا قُرَّهَ عَینی

گفت سلام بر تو ای مادر گفتم: بر تو باد سلام ای نور دیده ام

 

وَثَمَرَهَ فُؤ ادی فَقالَ یا اُمّاهُ اِنّی اَشَمُّ عِنْدَک راَّئِحَهً طَیبَهً کاَنَّها راَّئِحَهُ

و میوه دلم گفت: مادرجان من در نزد تو بوی خوشی استشمام می کنم گویا بوی

داستان حدیث کسا کودکانه

جَدّی رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّک تَحْتَ الْکساَّءِ فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ

جدم رسول خدا است گفتم: آری همانا جد تو در زیر کساء است پس حسن بطرف

 

نَحْوَ الْکساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا جَدّاهُ یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لی اَنْ

کساء رفت و گفت: سلام بر تو ای جد بزرگوار ای رسول خدا آیا به من اذن می دهی

 

اَدْخُلَ مَعَک تَحْتَ الْکساَّءِ فَقالَ وَعَلَیک السَّلامُ یا وَلَدی وَیا

که وارد شوم با تو در زیر کساء؟ فرمود: بر تو باد سلام ای فرزندم و ای

 

صاحِبَ حَوْضی قَدْ اَذِنْتُ لَک فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْکساَّءِ فَما کانَتْ

صاحب حوض من اذنت دادم پس حسن با آن جناب بزیر کساء رفت

 

اِلاّ ساعَهً وَاِذا بِوَلَدِی الْحُسَینِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا اُمّاهُ

ساعتی نگذشت که فرزندم حسین وارد شد و گفت: سلام بر تو ای مادر

فَقُلْتُ وَعَلَیک السَّلامُ یا وَلَدی وَیا قُرَّهَ عَینی وَثَمَرَهَ فُؤ ادی فَقالَ

گفتم: بر تو باد سلام ای فرزند من و ای نور دیده ام و میوه دلم فرمود:

 

لی یا اُمّاهُ اِنّی اَشَمُّ عِنْدَک راَّئِحَهً طَیبَهً کاَنَّها راَّئِحَهُ جَدّی رَسُولِ

مادر جان من در نزد تو بوی خوشی استشمام می کنم گویا بوی جدم رسول

 

اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّک وَاَخاک تَحْتَ الْکساَّءِ

خدا (ص)است گفتم آری همانا جد تو و برادرت در زیر کساء هستند

 

فَدَنَی الْحُسَینُ نَحْوَ الْکساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا جَدّاهُ اَلسَّلامُ

حسین نزدیک کساء رفته گفت: سلام بر تو ای جد بزرگوار، سلام

 

عَلَیک یا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ اَتَاْذَنُ لی اَنْ اَکونَ مَعَکما تَحْتَ الْکساَّءِ

بر تو ای کسی که خدا او را برگزید آیا به من اذن می دهی که داخل شوم با شما در زیر کساء

 

فَقالَ وَعَلَیک السَّلامُ یا وَلَدی وَیا شافِعَ اُمَّتی قَدْ اَذِنْتُ لَک فَدَخَلَ

فرمود: و بر تو باد سلام ای فرزندم و ای شفاعت کننده امتم به تو اذن دادم پس او نیز با

 

مَعَهُما تَحْتَ الْکساَّءِ فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذلِک اَبُوالْحَسَنِ عَلِی بْنُ اَبی طالِبٍ

آن دو در زیر کساء وارد شد در این هنگام ابوالحسن علی بن ابیطالب وارد شد

 

وَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ وَعَلَیک السَّلامُ یا اَبَا

و فرمود سلام بر تو ای دختر رسول خدا گفتم: و بر تو باد سلام ای ابا

 

الْحَسَنِ وَ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ فَقالَ یا فاطِمَهُ اِنّی اَشَمُّ عِنْدَک رائِحَهً

الحسن و ای امیر مؤ منان فرمود: ای فاطمه من بوی خوشی نزد تو استشمام می کنم

 

طَیبَهً کاَنَّها راَّئِحَهُ اَخی وَابْنِ عَمّی رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ

گویا بوی برادرم و پسر عمویم رسول خدا است؟ گفتم: آری این او است که

 

وَلَدَیک تَحْتَ الْکساَّءِ فَاَقْبَلَ عَلِی نَحْوَ الْکساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیک

با دو فرزندت در زیر کساء هستند پس علی نیز بطرف کساء رفت و گفت سلام بر تو

 

یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لی اَنْ اَکونَ مَعَکمْ تَحْتَ الْکساَّءِ قالَ لَهُ وَعَلَیک

ای رسول خدا آیا اذن می دهی که من نیز با شما در زیر کساء باشم رسول خدا به او فرمود: و بر تو

 

السَّلامُ یا اَخی یا وَصِیی وَخَلیفَتی وَصاحِبَ لِواَّئی قَدْ اَذِنْتُ لَک

باد سلام ای برادر من و ای وصی و خلیفه و پرچمدار من به تو اذن دادم

 

فَدَخَلَ عَلِی تَحْتَ الْکساَّءِ ثُمَّ اَتَیتُ نَحْوَ الْکساَّءِ وَقُلْتُ اَلسَّلامُ

پس علی نیز وارد در زیر کساء شد، در این هنگام من نیز بطرف کساء رفتم و عرض کردم سلام

 

عَلَیک یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لی اَن اَکونَ مَعَکمْ تَحْتَ الْکساَّءِ

بر تو ای پدرجان ای رسول خدا آیا به من هم اذن می دهی که با شما در زیر کساء باشم؟

 

قالَ وَعَلَیک السَّلامُ یا بِنْتی وَیا بَضْعَتی قَدْ اَذِنْتُ لَک فَدَخَلْتُ تَحْتَ

فرمود: و بر تو باد سلام ای دخترم و ای پاره تنم به تو هم اذن دادم، پس من نیز به زیر

 

الْکساَّءِ فَلَمَّا اکتَمَلْنا جَمیعاً تَحْتَ الْکساَّءِ اَخَذَ اَبی رَسُولُ اللَّهِ

کساء رفتم، و چون همگی در زیر کساء جمع شدیم پدرم رسول خدا

 

بِطَرَفَی الْکساَّءِ وَاَوْمَئَ بِیدِهِ الْیمْنی اِلَی السَّماَّءِ وَقالَ اَللّهُمَّ اِنَّ

دو طرف کساء را گرفت و با دست راست بسوی آسمان اشاره کرد و فرمود: خدایا

 

هؤُلاَّءِ اَهْلُ بَیتی وَخاَّصَّتی وَحاَّمَّتی لَحْمُهُمْ لَحْمی وَدَمُهُمْ دَمی

اینانند خاندان من و خواص ونزدیکانم گوشتشان گوشت من و خونشان خون من است

 

یؤْلِمُنی ما یؤْلِمُهُمْ وَیحْزُنُنی ما یحْزُنُهُمْ اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَهُمْ

می آزارد مرا هرچه ایشان را بیازارد وبه اندوه می اندازد مراهرچه ایشان را به اندوه در آورد من در جنگم با هر که با ایشان بجنگد

 

وَسِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداهُمْ وَمُحِبُّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ اِنَّهُمْ

و در صلحم با هر که با ایشان درصلح است ودشمنم باهرکس که با ایشان دشمنی کند و دوستم با هر کس که ایشان را دوست دارد

 

داستان حدیث کسا کودکانه

 

مِنّی وَاَ نَا مِنْهُمْ فَاجْعَلْ صَلَواتِک وَبَرَکاتِک وَرَحْمَتَک وَغُفْرانَک

اینان از منند و من از ایشانم پس بفرست درودهای خود و برکتهایت و مهرت و آمرزشت

 

وَرِضْوانَک عَلَی وَعَلَیهِمْ وَاَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهیراً

و خوشنودیت را بر من و بر ایشان و دور کن از ایشان پلیدی را و پاکیزه شان کن بخوبی

 

فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یا مَلاَّئِکتی وَیا سُکانَ سَمواتی اِنّی ما خَلَقْتُ

پس خدای عزوجل فرمود: ای فرشتگان من و ای ساکنان آسمانهایم براستی که من نیافریدم

 

سَماَّءً مَبْنِیهً وَلا اَرْضاً مَدْحِیهً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضِیئَهً وَلا

آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه

 

فَلَکاً یدُورُ وَلا بَحْراً یجْری وَلا فُلْکاً یسْری اِلاّ فی مَحَبَّهِ هؤُلاَّءِ

فلک چرخان و نه دریای روان و نه کشتی در جریان را مگر بخاطر دوستی این

 

الْخَمْسَهِ الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْکساَّءِ فَقالَ الامینُ جِبْراَّئیلُ یا رَبِّ وَمَنْ

پنج تن اینان که در زیر کسایند پس جبرئیل امین عرض کرد: پروردگارا کیانند

 

تَحْتَ الْکساَّءِ فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَیتِ النُّبُوَّهِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَهِ

در زیر کساء؟ خدای عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و کان رسالتند:

 

هُمْ فاطِمَهُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها فَقالَ جِبْراَّئیلُ یا رَبِّ اَتَاْذَنُ لی اَنْ

آنان فاطمه است و پدرش و شوهر و دو فرزندش جبرئیل عرض کرد: پروردگارا آیا به من هم اذن می دهی

 

اَهْبِطَ اِلَی الارْضِ لاِکونَ مَعَهُمْ سادِساً فَقالَ اللَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَک

که به زمین فرود آیم تا ششمین آنها باشم خدا فرمود: آری به تو اذن دادم

 

فَهَبَطَ الامینُ جِبْراَّئیلُ وَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللَّهِ الْعَلِی

پس جبرئیل امین به زمین آمد و گفت: سلام بر تو ای رسول خدا، (پروردگار) علی

 

الاعْلی یقْرِئُک السَّلامَ وَیخُصُّک بِالتَّحِیهِ وَالاکرامِ وَیقُولُ لَک

اعلی سلامت می رساند و تو را به تحیت و اکرام مخصوص داشته و می فرماید:

 

وَعِزَّتی وَجَلالی اِنّی ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیهً وَلا اَرْضاً مَدْحِیهً وَلا

به عزت و جلالم سوگند که من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه

 

قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضَّیئَهً وَلا فَلَکاً یدُورُ وَلا بَحْراً یجْری وَلا

ماه تابان و نه مهر درخشان و نه فلک چرخان و نه دریای روان و نه کشتی در

 

فُلْکاً یسْری اِلاّ لاَجْلِکمْ وَمَحَبَّتِکمْ وَقَدْ اَذِنَ لی اَنْ اَدْخُلَ مَعَکمْ

جریان را مگر برای خاطر شما و محبت و دوستی شما و به من نیز اذن داده است که با شما

 

فَهَلْ تَاْذَنُ لی یا رَسُولَ اللَّهِ فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ وَعَلَیک السَّلامُ یا

در زیر کساء باشم پس آیا تو هم ای رسول خدا اذنم می دهی؟ رسول خدا(ص ) فرمود و بر تو باد سلام ای

 

اَمینَ وَحْی اللَّهِ اِنَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَک فَدَخَلَ جِبْراَّئیلُ مَعَنا تَحْتَ

امین وحی خدا آری به تو هم اذن دادم پس جبرئیل با ما وارد در زیر

 

الْکساَّءِ فَقالَ لاَبی اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَوْحی اِلَیکمْ یقُولُ اِنَّما یریدُ اللَّهُ

کساء شد و به پدرم گفت: همانا خداوند بسوی شما وحی کرده و می فرماید: ((حقیقت این است که خدا می خواهد

 

لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهیراً فَقالَ عَلِی لآَبی

پلیدی (و ناپاکی ) را از شما خاندان ببرد و پاکیزه کند شما را پاکیزگی کامل )) علی علیه السلام به پدرم گفت:

 

یا رَسُولَ اللَّهِ اَخْبِرْنی ما لِجُلُوسِنا هذا تَحْتَ الْکساَّءِ مِنَ الْفَضْلِ عِنْدَ

ای رسول خدا به من بگو این جلوس (و نشستن ) ما در زیر کساء چه فضیلتی (و چه شرافتی ) نزد

 

اللَّهِ فَقالَ النَّبِی وَالَّذی بَعَثَنی بِالْحَقِّ نَبِیاً وَاصْطَفانی بِالرِّسالَهِ نَجِیاً

خدا دارد؟ پیغمبر(ص ) فرمود: سوگند بدان خدائی که مرا به حق به پیامبری برانگیخت و به رسالت و نجات دادن (خلق )

 

ما ذُکرَ خَبَرُنا هذا فی مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الآَرْضِ وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ

برگزید که ذکر نشود این خبر (و سرگذشت ) ما در انجمن و محفلی از محافل مردم زمین که در آن گروهی از

 

شَیعَتِنا وَمُحِبّینا اِلاّ وَنَزَلَتْ عَلَیهِمُ الرَّحْمَهُ وَحَفَّتْ بِهِمُ الْمَلاَّئِکهُ

شیعیان و دوستان ما باشند جز آنکه نازل شود بر ایشان رحمت (حق ) و فرا گیرند ایشان را فرشتگان

 

وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلی اَنْ یتَفَرَّقُوا فَقالَ عَلِی اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَ فازَ شیعَتُنا

و برای آنها آمرزش خواهند تا آنگاه که از دور هم پراکنده شوند، علی (که این فضیلت را شنید) فرمود: با این ترتیب به خدا سوگند ما

 

وَرَبِّ الْکعْبَهِ فَقالَ النَّبِی ثانِیاً یا عَلِی وَالَّذی بَعَثَنی بِالْحَقِّ نَبِیاً

رستگار شدیم و سوگند به پروردگار کعبه که شیعیان ما نیز رستگار شدند، دوباره پیغمبر فرمود: ای علی سوگند بدانکه مرا بحق به نبوت

 

وَاصْطَفانی بِالرِّسالَهِ نَجِیاً ما ذُکرَ خَبَرُنا هذا فی مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ

برانگیخت و به رسالت و نجات دادن (خلق ) برگزید ذکر نشود این خبر (و سرگذشت ) ما درانجمن ومحفلی از محافل

 

اَهْلِ الاَرْضِ وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شیعَتِنا وَمُحِبّینا وَفیهِمْ مَهْمُومٌ اِلاّ

مردم زمین که در آن گروهی از شیعیان و دوستان ما باشند و در میان آنها اندوهناکی باشد جز

 

وَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ وَلا مَغْمُومٌ اِلاّ وَکشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ وَلا طالِبُ حاجَهٍ اِلاّ

آنکه خدا اندوهش را برطرف کند و نه غمناکی جز آنکه خدا غمش را بگشاید و نه حاجتخواهی باشد جز آنکه

 

وَقَضَی اللّهُ حاجَتَهُ فَقالَ عَلِی اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا وَکذلِک

خدا حاجتش را برآورد، علی گفت: بدین ترتیب به خدا سوگند ما کامیاب و سعادتمند شدیم و هم چنین

داستان حدیث کسا کودکانه

 

شیعَتُنا فازُوا وَسُعِدُوا فِی الدُّنْیا وَالاْخِرَهِ وَرَبِّ الْکعْبَه

سوگند به پروردگار کعبه که شیعیان ما نیز رستگار شدند

 

داستان حدیث کسا کودکانه با شعر و موسیقی

(مطالبی که داخل گیومه هست به حالت شعر خوانده میشه وبقیه مطالب به حالت قصه)

“یه روز حضرت زهرا(س)🌹
مادر ما بچه ها
که خیلی مهربونه😍
تنها بود و نشسته بود تو خونه”

که یهوی دیدن تق و تق و تق در میزنن, حضرت زهرا (س) فرمودن:

“کیه کیه که پشت در, در میزنه
به خونه امام علی (ع) سر میزنه”

اون کسی که پشت در بود فرمود:

“منم منم پیامبر (ص)🌻
که اومدم پشت در
سلام بر دخترم🌹
فاطمه اطهرم”

حضرت زهرا (س) جواب سلام پدر رو دادن و گفتن بفرمایید تو.
بچه ها پیامبر بابای حضرت زهرا (س)بودن.
پیامبر فرمودن:

“ای دختر عزیزم🌺
مریضم و مریضم
یدونه عبا میاری
که رو سرم بذاری”

حضرت زهرا هم رفتن و یدونه عبا که مثل پتو بود اوردن و روی پیامبر انداختن, بچه ها عبا یه پارچه بزرگه که عرب ها روی دوششون می انداختن, مثل همین چیزی که روحانی ها رو دوششون می اندازن.
بچه ها اگر گفتید اسم عباشون چی بود?
کسا بود و کسا بود.

💐( بعد از یکی دو بار تکرار این بیت, به بچه ها بگید هر جای قصه پرسیدم “اسم عباشون چی بود” باید بپرید بالا و بگید “کسا بود و کسا بود”)

یه کمی گذشت که حضرت زهرا (س) دیدن دوباره تق و تق و تق در میزنن.

“کیه کیه که پشت در, در میزنه
به خونه امام علی سر میزنه”

“کی بود? امام حسن (ع)🌼
سرور هر مرد و زن”

بچه ها امام حسن که پسر حضرت زهرا اون موقع ها مثل شما کوچولو بودن.
ایشون فرمودن:

“سلام مامان خوبم
مامان مهربونم”❤️

داستان حدیث کسا کودکانه و فیلم و متن و صوت (برای حاجت بخون)

حضرت زهرا هم در جواب گفتن:

“سلام نور دو چشمم
سلام میوه قلبم”💖

امام حسن فرمودن:

“چه بوی خوبی میاد
بوی پیامبر میاد?
این بویی که پیچیده توی خونه
شبیه بوی عطر
بابا بزرگ خوب و مهربونه”

بچه ها پیامبر, پدر بزرگ امام حسن بود, حضرت زهرا در جواب گفتن بله, پیامبر اینجان و بعد جای پیامبر و عبا رو نشون امام حسن دادن.

💐”اسم عباشون چی بود
کسا بود و کسا بود”

امام حسن رفتن پیش پیامبر  گفتن:

“سلام ای مهربونم💙
بابا بزرگ خوبم
اجازه می دید منم زیر عباتون
بشینم و بمونم”

پیامبر هم اجازه دادن و امام حسنم رفتن زیر عبا

💐” اسم عباشون چی بود?
کسا بود و کسا بود”

یکمی گذشت حضرت زهرا دیدن دوبار تق و تق و تق در میزنن. حضرت فرمودن:

“کیه کیه که پشت در, در میزنه
به خونه امام علی سر میزنه”

“کی بود? امام حسین(ع)🌸
عزیز و نور دو عین”

بچه ها امام حسین هم که پسر حضرت زهران اون موقع ها مثل شما کوچولو بودن.
ایشون فرمودن:

“سلام مامان خوبم❤️
مامان مهربونم”

حضرت زهرا هم در جواب گفتن: داستان حدیث کسا کودکانه و فیلم و متن و صوت

“سلام نور دو چشمم
سلام میوه قلبم”💖

امام حسین فرمودن:

“چه بوی خوبی میاد
بوی پیامبر میاد?
این بویی که پیچیده توی خونه
شبیه بوی عطر💐
بابا بزرگ خوب و مهربونه”

حضرت زهرا در جواب گفتن بله, پیامبر اینجان و بعد جای پیامبر و عبا رو نشون امام حسین دادن.

💐”اسم عباشون چی بود
کسا بود و کسا بود”

امام حسین رفتن پیش پیامبر  گفتن:

“سلام ای مهربونم💚
بابا بزرگ خوبم
اجازه می دید منم زیر عباتون
بشینم و بمونم”

پیامبر هم اجازه دادن و امام حسینم رفتن زیر عبا

💐” اسم عباشون چی بود?
کسا بود و کسا بود”

یکمی گذشت حضرت زهرا دیدن دوبار تق و تق و تق در میزنن. حضرت فرمودن:

“کیه کیه که پشت در, در میزنه
به خونه امام علی سر میزنه”

“کی بود? امام علی(ع)🌻
وصی بعد از نبی(ص)”

داستان حدیث کسا کودکانه و فیلم و متن و صوت (برای حاجت بخون) : امام علی فرمودن:

“سلام حضرت زهرا
دختر رسول خدا”❤️

حضرت زهرا هم در جواب گفتن:

“سلام امیر مومنین💕
سلام امام اولین”

بچه ها حضرت علی, همسر حضرت زهرا بودن, ایشون فرمودن:

“بوی خوش پیامبر
پر شده توی خونه
آیا رسول خدا
مهمون خونمونه?”

حضرت زهرا (س) فرمودن:

بله, و جای پیامبر و دو تا پسرای حضرت علی و عبا رو نشونشون دادن, بچه ها

💐”اسم عباشون چی بود
کسا بود و کسا بود”

حضرت علی رفتن پیش پیامبر و گفتن:

“سلام رسول خدا
اجازه می دید منم باشم با شما
بشینم زیر عبا”

پیامبر هم اجازه دادن و امام علی هم رفتن زیر عبا, تا الان کیا نشستن زیر عبا, چند نفر بودن ؟

💐”اسم عباشون چی بود؟
کسا بود و کسا بود.”

“خب بچه ها به نظرتون
دیگه کی مونده بود
که بره بشینه زیر عبا
پیش پیامبر خدا
آفرین بانو حضرت زهرا”🌹

حضرت زهرا رفتن پیش پیامبر و دوباره سلام کردن و گفتن:

“سلام رسول خدا
اجازه می دید منم باشم با شما
بشینم زیر عبا”

پیامبر فرمودن:

“سلام به تو دخترم💜
سلام پاره تنم
بیا تو هم بشین کنار ماها
تا که همه با هم بشیم
پنج تن آل عبا”

“بچه ها پنج تن آل عبا کیا بودن؟
پیامبر و امام علی💛
حضرت زهرا❤️
امام حسن و💙
امام حسین”💚

💐”اسم عباشون چی بود؟
کسا بود و کسا بود”

بچه ها بعد پیامبر دو سر عبا رو گرفتن و دست راستشون رو به طرف آسمون بلند کردن و برای کسانی که زیر عبا بودن و همه کسانی که اون ها رو دوست دارن دعا کردن.

داستان حدیث کساء به زبان شعری کودکانه

داستان حدیث کساء به زبان شعری کودکانه تمام وقایع حدیث کساء را بیان کرده است. که شما بزرگواران می توانید برای کودکان این داستان زیبا را تعریف نمایید تا با داستان حدیث کساء بیشتر آشنا شوند.

 داستان حدیث کساء

یه روز حضرت زهرا سلام الله علیها مادر ما بچه ها

که خیلی مهربونه تنها بود

و نشسته بود تو خونه

که یک دفعه متوجه شدند که تق و تق و تق در میزنند، حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:

کیه کیه که پشت در در می زنه

به خونه امام علی (علیه السلام) سر می زنه

کسی که پشت در بودند،

فرمودند: منم منم پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)

که اومدم پشت در

سلام بر دخترم

فاطمه ی اطهرم

حضرت زهرا (سلام الله علیها) با خوشحالی رفتند و در را باز کردند و جواب سلام پدر را دادند و گفتند بفرمایید داخل، پیامبر گرامی اسلام (صلی الله و علیه و آله و سلم) آخرین پیامبر ما و پدر حضرت زهرا (سلام الله علیها) بودند

پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) فرمودند:

ای دختر عزیزم مریضم و مریضم یه دونه عبا میاری “که رو سرم بذاری

حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم رفتند و یک عبا که مثل پتو بود آوردند و روی پیامبر انداختند عبا یک پارچه ی بزرگ است که عرب ها روی دوششان می انداختند. مثل همین چیزی که روحانی ها روی دوششان می اندازند.

حالا بگو عزیزم! قشنگم و تمیزم! اسم عباشون چی بود؟

کسا بود و کسا بود. کسا بود و کسا بود.

داستان حدیث کسا کودکانه  – وارد شدن امام حسن علیه السلام

کمی گذشت که حضرت زهرا (سلام الله علیها) متوجه شدند که دوباره تق و تق و تق در میزنند. حضرت فرمودند:

کیه کیه که پشت در، در می زنه به خونه ی امام علی سر می زنه

کی بود؟ امام حسن (علیه السلام) بود“ سرور هر مرد و زن چراغ راه دین و امام دومین بود.

امام حسن (علیه السلام) پسر بزرگ حضرت زهرا سلام الله علیها بودند، که آن زمان کوچک بودند؛ ایشان فرمودند:

سلام مامان خوبم مامان مهربونم

حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم در جواب فرمودند:

سلام نور دو چشمم سلام میوه ی قلبم

امام حسن (علیه السلام) فرمودند:

چه بوی خوبی میاد” بوی پیامبر میاد؟

این بویی که پیچیده توی خونه

شبیه بوی عطر بابا بزرگ خوب و مهربونه

پیامبر، پدر بزرگ امام حسن بودند. حضرت زهرا در جواب فرمودند: بله، پیامبر اینجا هستند و بعد جای پیامبر و عبا را نشان امام حسن دادند.

اسم عباشون چی بود” .کسا بود و کسا بود. کسا بود و کسا بود

امام حسن رفتند، پیش پیامبر و فرمودند:

سلام ای مهربونم بابا بزرگ خوبم

اجازه می دید منم زیر عباتون بشینم و بمونم

پیامبر هم اجازه دادند و امام حسن هم رفتند زیر عبای ایشان

اسم عباشون چی بود” کسا بود و کسا بود. کسا بود و کسا بود.

داستان حدیث کسا کودکانه  – وارد شدن امام حسین علیه السلام

کمی گذشت و حضرت زهرا متوجه شدند، دوبار تق و تق و تق در میزنند. حضرت فرمودند:

کیه کیه که پشت در، در می زنه

به خونه ی امام علی سر می زنه

کی بود؟ امام حسین (علیه السلام) بود“ عزیز و نور دو عین چراغ راه دین و امام سومین بود.

امام حسین پسر دوم حضرت زهرا بودند، که آن زمان، کوچک بودند. حضرت زهرا خیلی ایشان را دوست داشتند و هر کسی که نامش، هم نام امام حسین باشد، با هر بار صدا زدن نامش، حضرت زهرا برایش دعا می کند و می گوید: خدایا به حق حسینم، او را حفظ کن ایشان فرمودند:

سلام مامان خوبم مامان مهربونم

حضرت زهرا هم در جواب فرمودند

سلام نور دو چشمم “سلام میوه قلبم

امام حسین (علیه السلام) فرمودند:

چه بوی خوبی میاد بوی پیامبر میاد؟

این بویی که پیچیده توی خونه

شبیه بوی عطر بابا بزرگ خوب و مهربونه

حضرت زهرا در جواب فرمودند: بله، پیامبر اینجا هستند و بعد جای پیامبر و عبا را نشان امام حسین دادند

اسم عباشون چی بود” کسا بود و کسا بود. کسا بود و کسا بود

امام حسین رفتند، پیش پیامبر و فرمودند:

سلام ای مهربونم بابا بزرگ خوبم

اجازه می دید منم زیر عباتون بشینم و بمونم

پیامبر هم اجازه دادند و امام حسین هم رفتند زیر عبای ایشان

اسم عباشون چی بود” کسا بود و کسا بود. کسا بود و کسا بود.

داستان حدیث کسا کودکانه  – وارد شدن امیرالمومنین علیه السلام

کمی گذشت حضرت زهرا متوجه شدند، دوباره تق و تق و تق در می زنند. حضرت فرمودند:

کیه کیه که پشت در، در می زنه

به خونه امام علی سر می زنه

کی بود؟ امام علی (علیه السلام) بود؛ وصی بعد از نبی بود چراغ راه دین و امام اولین بود.

امام علی (علیه السلام) فرمودند

سلام حضرت زهرا؛ دختر رسول خدا

حضرت زهرا هم در جواب فرمودند

سلام امیرمؤمنینم

سلام امام اولینم

حضرت علی (علیه السلام) همسر حضرت زهرا (سلام الله علیها) بودند. ایشان فرمودند

بوی خوش پیامبر؛

پر شده توی خونه آیا رسول خدا

مهمون خونمونه؟

حضرت زهرا در جواب فرمودند: بله، پیامبر اینجا هستند و بعد جای پیامبر و عبا را نشان امام علی دادند.

اسم عباشون چی بود” .کسا بود و کسا بود. کسا بود و کسا بود

امام علی رفتند، پیش پیامبر و فرمودند:

سلام رسول خدا” اجازه می دید

منم باشم با شما بشینم زیر عبا

پیامبر هم اجازه دادند و امام علی هم رفتند زیر عبا.. تا الان چه کسانی زیر عبا نشستند؟

اسم عباشون چی بود” .کسا بود و کسا بود. کسا بود و کسا بود.

داستان حدیث کسا کودکانه  – وارد شدن حضرت زهرا سلام الله علیها

خب بچه ها به نظرتون” دیگه کی مونده بود که بره بشینه زیر عبا پیش پیامبر خدا آفرین بانو حضرت زهرا

حضرت زهرا رفتند پیش پیامبر و دوباره سلام کردند و فرمودند:

سلام رسول خدا” اجازه می دید منم باشم با شما بشینم زیر عبا

پیامبر فرمودند:

سلام به تو دخترم” سلام پاره تنم

بیا تو هم بشین کنار ماها

تا که همه با هم بشیم پنج تن آل عبا

بچه ها پنج تن آل عبا کیا بودن؟

پیامبر و امام علی حضرت زهرا امام حسن و امام حسین

اسم عباشون چی بود. کسا بود و کسا بود. کسا بود و کسا بود.

 داستان حدیث کساء – وارد شدن حضرت جبرئیل

بعد حضرت جبرئیل از خداوند اجازه گرفتند و به نزد پیامبر رفتند. بعد پیامبر دو سر عبارو گرفتند و دست راستشان را به طرف آسمان بلند کردند و برای کسانی که زیر عبای ایشان بودند و همه ی کسانی که آن ها را دوست دارند، دعا کردند.

حضرت فرموده اند، کسانی که نام آل کساء، را در جمعشان، ذکر می کنند خداوند غم آن ها را از بین می برد و حاجت هایشان را برآورده می سازد. ان شاء الله

 

امتیاز شما به این مقاله؟

میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۳ رای

Originally posted on ۱۴۰۲-۰۹-۲۲ @ ۸:۲۶ ق٫ظ

کپی با لینک مستقیم بلامانع است
کپی با لینک مستقیم بلامانع است
محسن زارعی نژاد
محسن زارعی نژاد

من محسن آقایی با شهرت زارعی نژاد دکترای تخصصی مهندسی صنایع

صغحه من

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ورود

هنوز حساب کاربری ندارید؟

برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.